تولید انبوه و دور شدن هنر و صنایع دستی از زندگی
قرن نوزدهم مترادف با شکوفایی صنعت و پا گذاشتن به حیطهی تولید انبوه و فاصله گرفتن از هنر و صنایع دستی بود. پدید آمـدن روشهای تـولید پیشرفته، محصولات جدید و تجهیزات نوین برای کارخانههای جـدید، مـا حصل پیشرفت صنعتی قرن نوزدهم بود. پدید آوردن یک زیباییشناسی نوین در ابتدا بخشی از مسئله نبود. بسیاری از اشیای مکانیکی جدید، فاقد سـنت، زیبایی و کاربردی بودند. زیبایی و هنر به واسطه سرعت سرسام آور تولید و فقدان هر گونه پیشینه تاریخی حـذف شـده بـودند.
در میانهی قرن نوزدهم، به واسطهی تحقیقات انجام شده بر روی تاثیرات مـستقیم یا بـا واسطه تاریخی، یک جنبش واپسنگر ظهور نمود.
دورهی رمانتیک (به ویژه در آلمان،فرانسه و انگلستان) همواره درصـدد بـازگشت بـه سرچشمههای فراموش شدهی سدههای میانه بود.
در این زمان هنر و صنایع دستی، معماری و هنرهای کـاربردی عـناصری از گـوتیک، رنسانس و باروک را به گونهای التقاطی با یکدیگر ترکیب و در نهایت ما حصل را با ماشین و بـه صـورت ارزان قـیمت تولید مینمودند.
برای برخی از تجهیزات صنعتی نوین نیز همین پوسته به عنوان روکشی زیـنتبخش مـورد استفاده قرار میگرفت.
طبقهی متوسط بورژوای نوظهور با الگـوبرداری از سـبک زنـدگی فئودالی، آپارتمانها را پر از اشیای هنری و تزئینات سنگین کردند.
این تاریخیگرایی بـه سـرعت به لایههای پایینتر اجتماع نیز نفوذ کرد و آنها نیز خواستار لوازم تزیینی گـردیدند.
قـدرت انـتخاب کمتر آنها به واسطهی میزان کم درآمد، فروشندگان و صنعتگران را بر آن داشت تا لوازم ارزان قیمت و مـملو از تـزیینات دارای رویـکرد تاریخی را تولید نمایند.
اکنون ماشین قادر بود جایگزین کارهای دستی پرهزینه گـردد. فشار به صنعت برای تولید انبوه ملزومات ارزان قیمت برای شـهرهای در حـال رشد سریع افزایش یافت.
بـا رسـیدن بـه انتهای قرن از میان صاحبان روشـنفکر کـارخانهها، برخی افراد
جنبشهای اصلاحگری را با هدف مقابله با تاثیرات منفی صنعتیسازی، شرایط سخت و فـقیرانه زنـدگی کارگران، افزایش آلودگی
و مبارزه با سـاخت و سـاز ضعیف و تولید انـبوه کـالاهای مـصرفی کمارزش آغاز نمودند؛
از جـمله این نهضتها میتوان به نهضت هنر و صنایع دستی انگلستان و هواداران هنر نو، کارگاههای وین و اتـحادیهی کـار آلمان اشاره نمود.
این سلسله نـهضتها اصـلاحگرا (رفـورمیست) نـامیده میشدند.
در نیمهی دوم قـرن نوزدهم، درحالیکه صنعت در حال جشن گرفتن پیروزیهای خود بود
تکنولوژی و اقتصاد رشد روزافزونی یافته بودند.
تـعدادی از افـراد تـحصیلکرده طبقات میانی اجتماع به برقراری ارتباط مـیان شـرایط اجـتماعی، زیـباییشناسسی و مـسائل اقـتصادی پرداختند.
بنابراین در انگلستان و سپس در آلمان حرکتهایی پدید آمـد کـه نه تنها هدف آنها رشد شرایط اجتماعی بود؛
بلکه درصدد اصلاح جایگاه هنر و صنایع دستی در زندگی نیز بودند.
ویلیام موریس و نهضت هنر و صنایع دستی
در میان روشنفکران مخالف صنعتی شدن ،شاعر و منتقد اجتماعی ویلیام موریس به مخالفت شدید بـا تـولید انـبوه برخواست.
او که خود را قبل از هر چیز طراح نقشهای تزئینی میدانست به پژوهش و تحقیق در آثار هنر و صنایع دستی ایرانی-اسلامی
همچون قالی، پارچه و منسوجات و ظروف سفالی روی آورد
و شیفتهی شکوه، زیبایی و عظمت تزئینات ایرانی به ویژه نقوش قالیها شد.
او مشکلات اجتماعی پدید آمده در حیطهی زیباییشناسی و ارتباط آن با هنر و زیبایی را مـد نـظر قـرار داد.
موریس به وضوح مسائل صنعتیسازی و پیامدهای آن مانند آلودگی محیط، بیگانگی با کار
و تولید انـبوه ابـزارهای دارای کـیفیت نازل را به عنوان دشمنی برای نوع بشر به حساب میآورد.
او در مقابل میکروب زشتی کـه مـحیط زندگی روزمره را تهدید میکرد به مبارزهای واقعی روی آورد.
ویلیام موریس معتقد بود که هـنرمند بـه جـای عزلت در برج عاج خویش و خدمت به طبقه خاصی از اجتماع
باید در تولید محصولات و اشیای روزمـره زنـدگی انسانها شرکت نماید و تمایز میان هنرمند و صنعتگر را فراموش کند.
موریس نام جنبش خـود را هـنر و صـنایع دستی گذارد.
این جنبش با وجود امتناع از کاربری ماشین، سرآغاز تفکری شد که امروزه مـا آن را طـراحی مینامیم.
هدف آن انطباق اصول هنری با ساخت محصولات معمولی و روزمره انسانها بـود.
این اقدام ویلیام موریس در آیندهی نه چندان دوری موجب شکل گیری جنبشهای دیگری همچون هنر نو (آرت نوو)، باهاوس (بوهوس) و جنبشهای دیگری بود که هنر و صنایع دستی و در کل خرید صنایع دستی را به خانههای عموم مردم دعوت کرد.